جدول جو
جدول جو

معنی کلوچه پز - جستجوی لغت در جدول جو

کلوچه پز
(تَ نِ)
آنکه کلوچه پزد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به کلوچه شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کله پز
تصویر کله پز
کسی که کله و پاچۀ گوسفند طبخ می کند و می فروشد
فرهنگ فارسی عمید
(تَ نَ / نِ پَ)
آنکه کلیچه پزد. آنکه کار وی پختن کلیچه باشد:
نه آتش گل باغ جمشید بود
کلیچه پز خوان خورشید بود.
نظامی (از آنندراج).
و رجوع به کلیچه شود
لغت نامه دهخدا
(تَ یَ / یِ گَ)
سفال پز و آجرپز و کوزه گر. (ناظم الاطباء). خشت پز. (آنندراج) :
نشد پخته از کوزه پز نان من
از او سوخت هرچند ایمان من.
میرزا طاهر وحید (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(تَ عَ)
آجرپز. آهک پز. گچ پز. سفال پز. داشگر. فخاری. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(تُ)
آنکه کله های حیوانات مثل کلۀ گوسفند و مثل آن را پخته می فروخته باشد. (آنندراج). کسی که کله و پاچه و شکنبۀ حیوانات را می پزد و می فروشد. (ناظم الاطباء). آنکه کله و پاچه و شکنبه از حیوانات (مانند گوسفند) را پزد و فروشد. (فرهنگ فارسی معین). روّاس. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) :
مرا کله پز کرده بی دست و پا
خبر نیست از پا و از سر مرا.
طاهر وحید (از آنندراج).
- امثال:
کله پز برخاست (یا پاشد) سگ جاش نشست، یعنی بدتری جای بدی را گرفت و به مزاح با هر آنکه بعداز برخاستن کسی، بر جای وی نشیند گویند. (امثال و حکم ص 1231)
لغت نامه دهخدا
تصویری از کله پز
تصویر کله پز
آنکه کله و پاچه و شکنبه از حیوانات (مانند گوسفند) را پزد و فروشد: (مرا کله پز کرده بیدست و پا خبر نیست از پاو از سر مرا)، (طاهر وحید)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کله پز
تصویر کله پز
((~. پَ))
کسی که کله و پاچه و شکنبه گوسفند را می پزد و می فروشد
فرهنگ فارسی معین